مدیوم



برای بررسی این اثر از عناصر جاری در فضای داستان‌ها کمک می‌گیریم.

روستای داستان دارای بام‌های کوتاه و خانه‌های بدون در است که آدم را خفه می‌کند. خانه‌ها مانند قبرهایی هستند تنگ و کوتاه و بدون در و افراد از پنجره رفت و آمد می‌کنند. انگار که همه در قبرهای خانوادگی اسیرند و توان برخاستن را ندارند. صدای زنگوله هراس روستا از مرگ است که خود نماد آمدن مرگ را آواز می‌دهد.

ادامه مطلب

چگونه باید عنوان این داستان را درک و ترجمه کنیم؟ نامگذاری و وجه تسمیه این داستان چگونه قابل فهم است؟

اودرادک کافکا، آدب کورتازار و کولومبره بوزاتی را مخلوقات زنده‌ی دست و پا گیر و نگران‌کننده‌ در نظر بگیرید، زیرا این عناوین را فقط می‌توان از طریق صدای یک واژه که به‌معنای واقعی غیرممکن است، گیر انداخت.»

مفهوم کلمه-پیچک: یک کلمه-پیچک دور خودش می‌پیچد و کاملاً از واقعیت دور می‌شود:

همه ما، ارادی یا تصادفی، آزمایش انداختن و صیقل دادن یک کلمه را در سرمان انجام داده‌ایم تا زمانی‌که تمام معنی آن به بیرون درز کند، و کلمه تهی از هر دلالتی باشد به این کار ادامه می‌دهیم. در این حالت به‌نظر می‌رسد کلمه نه‌تنها از شیئی که به‌طور معمول به آن بسته شده است، بلکه از هر شیء یا تکیه‌گاه ممکنی جدا می‌شود. کلمه شروع به صیقل خوردن می‌کند و در ذهن به دور خود می‌پیچد. ابتدا شبیه نوک شاخه‌ای است که آتش شومینه آن‌ها را می‌پیچاند و قبل از سوختن آن‌ها را چروک می‌کند و بعد کلمۀ تهی و خالی شده فقط شبیه خودش می‌شود.

ادامه مطلب

تزوتان تودوروف (۱۹۷۷) مدعی است که ویژگی فانتستیک با بازشناخت یک بلاتکلیفی و تردید بین "امر باورکردنی" و "امر باورنکردنی" در خواننده مشخص می‌شود. آنچه در بلاتکلیفی و تردید آشکار می‌شود، ما را به ابهام فانتستیک‌ سوق می‌دهد که این ابهام ناشی از تردید در ادراک (رویدادها نسبت به شخصیت‌ها) و تردید در زبان (شخصیت‌ها نسبت به رویدادها) است. از این‌رو، از طریق تداعی، کنایه و تلقین، سخن (رس) فانتستیک با عناصر سبک‌شناختی و بلاغی شکل می‌گیرد تا با آنچه ناپایدار است یکی شده و دگردیسی زمان و مکان را به نفع رویدادهای شگرفی که بر شک، بلاتکلیفی و غرابت استوار است، تسهیل کند.

تمثیل‌های دست و پا گیر، نشانه‌های سورئال، ابداعات علمی تخیلی، که به‌نظر می‌رسد به واقعیت‌های ممکن استعاره‌ای و تخیلی فانتستیک اشاره دارند، در روایت‌های دینو بوزاتی، در فضایی جادویی، حسی از اندوه پیش از تناقض‌گویی وجود انسان را آشکار می‌سازد. انسان فرهیختۀ دیرباور و نکته‌بین، ویژگی‌های خاص خودش را پرورش می‌دهد و آنها را در صور روایی و بصری بازیابی می‌کند، تا در جایی‌که رویداد فانتستیک، موضوعی تکراری است به رمز و راز پیوند بزند، همان‌طور که در داستان سگی که خدا را دید» می‌توان دید. در واقع، رابطه اسرارآمیز سگ و گوشه‌نشین، رویدادهای شگرف مربوط به تغییر دهکده و مردمی که در آنجا زندگی می‌کنند، از طریق یک بازی ظریف، به زیبایی‌شناسی فانتستیکی منجر می‌شود که در داستان تناقض را پدید می‌آورد.

ادامه مطلب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اَبری سفید سیمز47 طلای دیجیتال تعمیرات تعمیرکار سرویسکار ماهر22586135 repair ifon commax کنکور و مشاوره تحلیل و سیگنال ارزهای دیجیتال 55552 شهر مقالات و آزمون های استخدامی و دانشگاهی markaziarak karoshk